از خودم خسته شدم


درد سر

از خودم خسته ام

من،ادمی که نمیتونه ناراحتی کسی رو تحمل کنه... همه رو از خودش می رنجونه... با کوچیک ترین اشتباه همه ازش فرار میکنن

خب ادم خسته میشه دیگه

همیشه یه ادم شر و بی باک و یه دنده...

که با نگاهش به همه میفهمونه چقدر لج بازه

خیلی دلم میخاد بگم پشت این قیافه ی یه دنده ادمی هست که پر از آرزوست

اما کسی گوش نمیده به درد دلش

همه یه عالمه کار رو سرشون ریخته

تا میام حرف بزنم و از آرزو هام تعریف کنم...

میفهمم اصلا نباید حرف زد

یه کلمه هم نباید به زبون بیارم

برای همین بیشتر توی فکرم و زیاد حاضر نیستم به سوال کسی  جواب بدم.

البته سوالاتی در مورد خودم

ساکت و آرومم

و فقط توی بحث ها و گفت و گو ها تو چشمای بقیه زل میزنم

اونهایی که ادعا میکنن من دوستشون هستم میتونن درکم کنن و همه چی از تو جچشمام معلومه...

حتی وقتی که از درد و رنج عذاب میکشم باور نمیکنن...

چه برسه به وقتی که بفهمن تو چشمای من چه حرفایی هست

زیادی توقع دارم.

خنده داره

همه چی

بهترین دوستا

میشن دشمن جون آدم

وقتی میخام برای همیشه برم...

بهم میفهمونن خیلی دیر اقدام کردی و کاش زود تر میرفتی...

فراموش شدنم آسونه...

زود از یاد میرم...

اما اینو میدونم

از یاد نمیبرم!
من از سگ خیلی بالا ترم!
من وفا دار تر از این حرفام.

اما چی میشد اگه یکی باورم داشت

و انکار نمیکرد

اما خب شاید هم چاره ای نیست

چون مرموزم

حتی اگه کسی منو نشناسه بهم شک میکنه

کی میتونه از این چیزا خسته نباشه!
خب خسته میشم دیگه

حتی اجازه ی خنده و گریه ندارم

حتی اجازه ی این که بگم سرم یا قلبم درد میکنه...

چون میکن همش بهونس

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 4 تير 1398برچسب:,ساعت 9:15 توسط shiktor| |


Power By: LoxBlog.Com